پرنیاپرنیا، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 2 روز سن داره

دخترم پرنیا

بدون عنوان

آيا ميدانيد وقتي در حال حمل قرآن هستيد شيطان دچار درد شديد در سر ميشود وباز كردن قرآن شيطان را تجزيه ميكند وبا خواندن قرآن به حالت غش فرو ميرود و خواندن قرآن باعث در اغما رفتنش ميشود و آيا ميدانيد زماني كه ميخواهيد دوباره اين پيام را به ديگران منتقل كنيد شيطان سعي خواهد كرد شما را منصرف سازد فريب شيطان را نخور . . . پس حق داريد اين پست رو كپي كنيد و توي وب هاتون بزاريد!     ...
15 تير 1393

بدون عنوان

سلام پرنیای من  مامان جون امروز"دوشنبه" خیلی سرما خوردی... دیشب تا صبح سرفه میکردی  الان گذاشتمت خونه مامان جون ولی دل تو دلم نیست که زود ساعت 2 بشه و بیام خونه پیشت .  مامان و بابا خیلی دوستت دارن ...
19 خرداد 1393

بدون عنوان

سلام مامان جون . خوبی عزیزم ؟ پرنیا جونم دیروز رفته جمعه دوم خرداد 93 رفته بودیم چاه نیمه . خیلی خوش گذشت . انقدر هوادار پیدا کردی که نگو و نپرس . دانشجوها اومده بودن هی بغلت میکردن و باهات عکس می گرفتن . دخترمتو خیلی دوست داشتنی هستی من و بابا عاشق توییم . دخترنازم از خدا می خوام که همیشه تورو واسمون سالم نگه داره . قربونت برم مامانی ...
3 خرداد 1393

بدون عنوان

دخترم با تو سخن می گویم ‏ زندگی درنگهم گلزاریست ‏ و تو با قامت چون نیلوفر،شاخه ی پر گل این گلزاری ‏ من به چشمان تو یک خرمن گل می بینم ‏ گل عفت ، گل صدرنگ امید ‏ گل فردای بزرگ گل فردای سپید چشم تو اینه ی روشن فردای من است ‏ ...
31 ارديبهشت 1393

بدون عنوان

سلام دختر نازم امروز 4شنبه ست و آخرین روز کاری توهفته امروز موقعی که می خواستیم ببریمت پیش مامان جون بذاریم خواب بودی . انقدر شیرین خوابیدهبودی که دلمون نیومد بیدارت کنیم . همین جوری بغل مامان بودی و رفتی توماشین .مامان بهت شیر داد تا وقتی رسیدیم خونه مامان جون. دختر نازم تا ساعت 2 که از اداره میایم دل من و مامان واست تنگ میشه . ولی مامان جون و خاله ها و دایی ها مواظبت هستند . راستی یادم رفت بگم خاله محبوبه امروز رفت بیرجند که فردا کنفرانس داره . امروز پیشت نیست که باهات بازی کنه. الان به مامان زنگ بزنم که میخام برم ماموریت . دوستت دارم دختر گلم   ...
31 ارديبهشت 1393

تولد پرنیا

دخترم 4 مهر ماه 92 ساعت 23:35 بدنیا اومد . اسمشو گذاشتیم پرنیا امروز 30 اردیبهشت 93 و دخترم 8 ماه داره و واسه مامان و باباش کلی شیطونی میکنه . وقتی تو روروئکش میذارم دیگه امون  نمیده؛ هرچی رو میز باشه یا بوفه از دستش در امون نیستن با این حال من عاشق شیطنتشم پرنیا جون دوستت دارم   ...
30 ارديبهشت 1393
1